خدایا

〤 حسـِــ قــَـشـَـنـــگـِــ مـَــنــــ 〤

خدایا...

رحمتی کن تا ایمانم نان و نام برایم نیاورد، قوتم بخش تا نانم را
و حتی نامم را در خر ایمانم افکنم،
تا از آنها باشم که پول دنیا را میگیرند و برای دین کار می کنند،
نه آنها که پول دین می گیرند و برای دنیا کار می کنند.
همواره، تو را سپاس می گذارم که هر چه، در راه تو و راه پیام تو،
بیشتر می روم بیشتر رنج می برم، آنها که باید مرا بنوازند، می زنند،
آنها که باید همگام باشند، سد راهم می شوند.
آنها که باید حق شناسی کنند، حق کشی می کنند،
آنها که باید دستم را بفشارند، سیلی می زنند، آنها که باید تقویتم کنند، سرزنشم می کنند
نومیدم می کنند،
تا در راه تو
از تنها پایگاهی که چشم یاری دارم و پاداشی، نومید شوم، چشم ببندم، رانده شوم....تا تنها
امیدم تو شود، چشم انتظارم تنها به روی تو باز ماند، تنها از تو یاری طلبم،
تنها از تو پاداش گیرم، در حسابی که با تو دارم،
شریکی دیگر نباشد، تا؛ تکلیفم با تو روشن شود،
تا تکلیفم با خودم معلوم گردد،
تا حلاوت "اخلاص" را
که هر دلی اگر اندکی چشید، هیچ قندی در کامش شیرین نیست-
بچشم،
خدایا: اخلاص! اخلاص!
و میدانم، ای خدا، می دانم که برای عشق، زیستن،
و برای زیبایی و خیر؛ مطلق بودن، چگونه آدمی را به مطلق می برد،
چگونه اخلاص، این وجود نسبی را،
این موجود حقیری را که مجموعه ای از احتیاج ها است و ضعف ها و انتظارها،
"مطلق" می کنند!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






: <-TagName->
7 / 8 / 1389برچسب:, 11:55 بعد از ظهر 〤 صـــنــَــمـــ| |